نگاهي به ارمان کردم بيخيال کنارم نشسته بود و با گوشيش بازي ميکرد
_ارمان من خوابم مياد
_سرتو بزار روشنم بخواب
سرمو گذاشتم رو شونش و چشمامو بستم
تازه داشت چشمام گرم ميشد که گوشيش زنگشد اَه...
_بله داداش؟...نه...اره ازمايشگاهيم...نه بابا...اوکي...ميخواي چيکار کني؟....بگم بهش؟....باشه...خب...باشه ديگه....قربونت باي
_کي بود؟
_بيدار شدي؟
_کي بود؟
_کيارش
_چي ميگفت؟
_ميگفت کجايي و اين چيزا
_چيو ميگفتي بگم بهش که گفت نه؟
_اگه گفته بود اره بهت ميگفتم اما بهم اعتماد کرده که نگم پس نميگم
_منم قهرم
_پاشو صدامون زدن
رفتيم تو هر کدوم تو يه اتاق يعني چي ميخواسته بگه که کيارش نزاشته؟؟
بيخي با
از ازمايشگاه اومديم بيرون رفتيم تو پارک شير کاکائو و کيک خورديم
_امشب خونه ما دعوتين ميرسونمت خونه شب اماده باش
_باشه
رسوندم خونه و رفت
اين يه چيزش بودا همش تو فکر بود
بيخي برم اماده شم که خونشون دعوتيم
با شوق و ذوق کت و دامن ياسيمو انتخاب کردم و پوشيدم خط چشم ماهرانه اي زدم و پالتومو هم انداختم روم
قرار بود من با ارمان بيام بابااينا هم انگار خونه را بلد بودند خودشون بيان
_سلام
_به به خانم خوشکل خودم
_بريم؟
_بپر بالا تا بريم
حرکت کرد
_مگه نگفته بودي خونتون زعفرانيه هست؟پرا اين وري ميري؟
_ميخوام يکم با زنم خلوت کنم
_خب خلوت کن به من چه
_اخه خانمم تويي
_اها
_مرض
_از احساسات کن
_نموخوام
_خب نخوا
رفتيم يه جايي که تا حالا نرفته بودم خارج شهر بود از دري وارد شديم شبيه پارک يا جنگل بود رفتيم داخل با ديدن کلبه درختي جلوم که خيلي خوشکل بعد جنگل و ميان اب بود هنگ کردم چه ناز بود فقط يه راه داشت که يه چيزي مثل تخته چوبي بود که بايد از روي اون رد مي شديم البته خيلي محکم بود رد شديم
به کلبه رسيديم درش که باز شد تعجبم بيشتر شد چه پيشرفته هم بود
همه چيز داشت همه چيز باور کن اينترنت و دوربين مخفي هم داشته باشه
_اينجا ويلاي منه
_خيلي نانازه
_من يا کلبم؟
_هر دو
_من بيشترم
_اعتماد به سقفت تو حلقم
_اره ديگه پس چي؟
_هيچي
دستشو دور کمرم حلقه کرد و بوسه اي روي لبام گذاشت
_دوست دارم تنهام نزار
_ما بيشتر عمرا
خنديد و جعبه اي بهم داد
بازش کردم يه گردنبند خيلي خوشکل به شکل قلب
_درشو باز کن
_نميخواي بگي مثل رمانا درش باز ميشه
_اتفاقا همينجوريه
قلبو فشاري داد و درش باز شد توش دو تا عکس بود از من و خودش
رفتم بغلشو بوسش کردم
_خيلي خوبي ارمان
_نه به اندازه تو
رفتيم خونشون يه ويلاي خيلي بزرگ و ناز
مامان و باباشم که خوش برخورد و منو دختر خودشون ميدونستن
واقعا از کيارش و گروه و کيانا سپاس گزار بودم که يه همچين زندگي و عشي برام درست کردن
نيکي جون_خب شما که نبوديد ما ها حرفامونو زديم ايشالله هفته ديگه نامزديتونو بگيريد تا هر وقت خواستين عروسي رو هم راه بندازيم
_چه زود
_هرچي زود تر بهتر
بابا_انگار اتيشت خيلي تنده اقا ارمان
_اره خيلي
همه با اين حرفش خنديند
بالاخره غذا رو خورديم هر چي ارمان اصرار کرد خودش منو برسونه قبول نکردم منو برد تو اتاقش
_حالا که نميزاري خودم برسونمت مشکلي نيست رسيدي اس بده
لباشو روي لبام گذاشت و بوسه اي طولاني روي لبام گذاشت
احساس کردم خيلي داغم
لباشو از روي لبام بر داشت پالتومو پوشيدم خواست جلوي اينه شالمو بپوشم که صورت گل گلي و قرمزمو ديدم واي اين جوري که برمبيرون همه ميفهمن
هر چند با اين دير رفتنم همه فهميدن
بيخيال شالموپوشيدم و پايين رفتم از همه خدا حافظي کردم با ارمانم دست دادم که همينم به گل گون شدن صورتم اضافه کرد و رفتيم خونه
گوشيم زنگيد
_بله
_و بلا
_خوب حرفاي خودمو به خودم تحويل ميديا
_مرض به تو هم ميگن دوست؟؟برو بمير
_چرا گياه؟
_گياه و درد به من بگو کيا يا کيانا
_چته حالا عصاب مصاب نداريا
_اره اعصاب مصاب نزاشته برام هي بايد
_صبح قرص مُرص خورد
_يهو ديدي تهي خل مُل شد
_قل قل قل
_جوش مياد
_ ا بسه ديگه من بايد خبر عروسي صميمي ترين دوستمو از کيارش بشنوم؟؟؟از تو نشنوم؟؟خيلي خيلي بدي
_اها پس بگو چته...وقت نشد بگم ديشب تا رسيدم خونه شد جيش بوس لالا صبحم که الان تو بيدارم کردي
_چتو ارمان تونست به اميد بگه؟
_خو ارمان خره خواب نداره
_ارمان ببين زنت چيا که پشتت نمي گه
_مگه اونجاست؟
_اره
_کجايين؟
_ويلا
_اونجا چيکار؟
_کيارش گفته خونه نرم
_چرا؟
_نميدونم نَم پس نميده
_جالبه
_اره و مشکوک
_خدا به خير کنه
_ايشاالله
_دلت پره ها
_اره خيلي کيارش مثله قديم نيس بيخي فعلا ابجي...خواستي بيا هرچند بعيده خريد مريد کمک خواستي هستم
_تو لباس خودتو بخري نوبره
_نميخرم راحت سفارش ميدم باباييم از پاريس بخره
_هه...پس بگو
_اره ديگه
_واي تو يه هفته چي بخرم؟
_اين خونه اي که من ديدم جهيزيه نميخواد همه چيز داره
_اين جوري که نميشه
_خب ميخواي وسايل خونه رو بريزي دور؟
_نه اما
_اها الان که فقط عقد کنونه نزديک عيدم براش خونه تکوني کن تمام وسايلش بفروش براي عروسي وسايل خودتو بزار
_فکر خوبيه
_لباس عقدت سفارش بدم بابام بخره؟
_نه زحمت ميشه
_چه زحمتي مال منو ميخواد بخره مال تو هم ميخره باهاش تازه خودش که نميره يا مامانم يا علي يا فقط ميزنگه سفارش ميده خودشون براش ميارن تازه اينم ميشه کادوي من
_يعني پول نميگيري؟
_از خواهر خودم؟؟؟؟
_خيلي گلي
_ميدونم..دو ساعت پيش ميخواستم قطع کنما مگه ميزاري
_با با ي
_خافظي
يه هفته خيلي سريع گذشت و همه چيز اماده شد فقط لباس مونده بود که کيانا مي اورد ارايشگاه
_سلام ترنم بريم؟
_بريم
دست ارمانو گرفتم و رفتيم سوار ماشين شديم تا بريم ارايشگاه
از زبون کيانا
از خواب بيدار شدم مثل اين چند روز اخير امروزم کيارش زود از خواب بيدار شده بود و رفته بود نمي دونم چش شده که شبا دير موقع مياد و صبح ها هم زود ميره
بيخيال بابا بهتره برم لباسي که بابام ديشب برام فرستادو بدم ترنم خودمم بايد برم ارايشگاه ناسلامتي عقد بهترين دوستمه
لباس پوشيدم و لباسا رو برداشتم و سوار ماشين شدم و رفتم ارايشگاه
واي چه شلوغه
_سلام نيلو جون
_به سلام کيانا
_عروس ما کجاست؟
_بالا
_اوکي
_کجا؟
_ميرم بالا ديگه
_نه نميشه ببينيش
_ اِ نيلو جون اذيت نکن ديگه
_اذيت نميکنم نميزارم ببينيش
_باشه خب اين لباسا رو بهش بدين خودمم بايد ارايش کنين
_باشه همين جا بشين خودم ميام سر وقتت
_مرسي
اره ديگه پول که باشه اسايشم هست و گرنه منو ميداد دست شاگرد ماگرداش
زنگيدم طرلان
_پس تو کجايي؟
_خونه
_مگه نمياي ارايشگاه
_چرا دارم راه مي افتم
_بدو حوصلم سر رفت
_باشه اومدم
بالاخره کار نيلو جون تموم شد نگاهي تو اينه به خودم کردم ايول ايول خوشکلما چه کرده
لباسم دوکلته عسلي بود که هم رنگ چشمام بود و به دليل تنگيش کمر خوشکلمو خوب نشون داده بود جلوش تا بالاي زانو هام بود و پشتش بند بود و روي زمينم کشيده ميشد سايه عسلي هم که برام کشيده بود زيباييمو چند برابر کرده بود مو هاي طلاييم با مهارت درست کرده بود و تيپم با صندل عسليم تکميل تکميل شده بود
_نيلو جون بريم خواهرم ببينيم؟
_بريد
واي تري چه خوشمله خصوصا با اين لباس عروسه خيلي ناز و خوشکل شده
_ترنم خدا صبر به ارمان بده
_مرض
_خو دارم ازت تعريف ميکنم يعني ميتونه تا عروسي صبر کنه؟
_همين جوري که تو و کيارش صبر کردين ما هم صبر ميکنيم
_کي گفته ما صبر کرديم؟
_يعني صبر نکردين؟
واي خدا عجب سوتي دادم
_به تو چه من بايد برم باي
_پس اقا کار خودشو کرده
_باي
_هه هه خاک ت. سر بي صبرتون
_شما رو هم ميبينيم
_مي بينيم
طرلان_هه عجب سوتي دادي کيا
_بيخيال پيش به سوي خونه ترنم اينا
طرلان_اره بريم تا نگفتي بچه هم ازش داريم
واي اگه واقعا داشته باشم چي؟؟نه بابا بچه کجا بود
ارمان اومد منو طرلان هم سوار ماشينم شديم و رفتيم
نظرات شما عزیزان: